نویسنده: محمد حسین روحانی
 
مطالبی است که در اطراف متن اصلی کتابها برای توضیح مطالب آن یا نقد و رد و ایراد برخی مسایل مطرح شده در آن نوشته می‌شود. این واژه از «حشو» (به معنی افزایش) آمده است و شاید خود آن که به معنی «پیرامون» است از آغاز در همین معنی به کار رفته است. این رسم از روزگاری بس دیرمیان دانشمندان شیعی و اسلامی مرسوم بوده است که به هنگام خواندن کتابها، نظرات و توضیحات و انتقادات خود را در سه جهت (بالا، سمت چپ و پایین) صفحه نگاشته‌اند. متن کتاب با قلم درشت و حاشیه با قلم ریز نوشته می‌شده است. بعدها (بر اساس اعتبار علمی نویسندگان حاشیه و یا نظر به اهمیت مطالبی که می‌نوشته‌اند)، ناسخان به هنگام نسخه‌برداری از کتابهای گوناگون، حاشیه‌های مهم را هم در اطراف صفحه ثبت می‌کرده‌اند. تاریخ حاشیه‌نویسی در اسلام به روزگار انتشار گسترده‌ی کتابها (به صورت خطی) باز می‌گردد که هر کسی مطلبی را می‌خوانده، از نگارش نظر خویش درباره‌ی آن خودداری نمی‌کرده است. رفته رفته کار به جایی رسیده که برخی از بزرگان علم و ادب و فلسفه، حاشیه‌نویسی بر کتابهای گوناگون را کار و وظیفه‌ی خود می‌ساخته‌اند. اینان کتابهای ارزشمند و معتبر و معروف را بر می‌گرفته، ضمن نسخه‌برداری، مطالب خود را در اطراف صفحات متن می‌نوشته یا در لابلای صفحات گوناگون، یک یا چند صفحه را به حاشیه‌های خود اختصاص می‌داده و سپس دنباله‌ی متن را می‌گرفته‌اند. حاشیه نویسی پیش از قرن دهم منحصر به کشف پاره‌ای مسایل غامض و شرح برخی عبارات پیچیده بود. امتیاز حاشیه‌های این زمان در این بود که از متن روشن‌تر نوشته می‌شد. از روزگار صفوی و قاجاری به این سوی، حاشیه‌ها از نظر کمی و کیفی افزایش یافت و نسبت به متنی که قرار بود از این راه «توضیح» داده شود، پیچیده‌تر و دشوارتر می‌نمود. هر چه از روزگار صفوی گذشت، حاشیه ها مفصل‌تر و دشوارتر گردید. حواشی روزگار صفوی تا قاجاری را روی هم رفته می‌توان به سه دسته بخش کرد: 1) حواشی کتابهای ادبی، به ویژه متنهایی که برای تدریس در حوزه‌های علمی معین شده بود. در این زمینه، برخی حاشیه ها توضیحی و روشنگر بود و برخی حاوی شرح و بسط و نقد و استدلالهای زاید بر متن که احیاناً خواننده را گیج و خسته می‌کرد؛ 2) حواشی کتابهای دینی که یا درباره‌ی اصول اعتقادی بود و یا درباره‌ی فروع فقهی و یا احکام عملی. این‌گونه حاشیه‌ها برای توضیح مقصود نویسنده‌ی متن و شرح دلایل عقلی و نقلی وی نوشته می‌شد. اگر کسی می‌خواست مطالب و آرای نویسنده‌ی اصلی را (به ویژه در زمینه‌ی اصول عقاید) رد کند، بر آن حاشیه نمی‌نوشت بلکه این کار را به صورت «شرح» انجام می‌داد و برای کتاب خود عنوان جداگانه‌ای بر می‌گزید که این واژه جزو آن می‌بود. نیز هنگامی که اثر اصلی نیاز به تفصیلی بیش از «حاشیه» می‌داشت، از عنوان «شرح» استفاده می‌شد مانند کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد؛ 3) حواشی کتابهای عقلانی و فلسفی که در عهد تیموری رو به کاهیدگی نهاد و دیگر باره تا اندازه‌ای رواج یافت. از آن رو که نویسندگان این گونه حواشی، برای خود در این زمینه حق اظهار نظر قایل بودند، این گونه کتابها میدان کشمکش آرای مختلف و احیاناً متضاد گردید. کار به جایی کشید که به محض نوشته شدن اثری در این زمینه، حاشیه‌ها از هر سوی آن را در میان می‌گرفتند و به سوی آن روی می‌آوردند و پس از نشر آنها، باز کسانی دیگر حواشی دیگری می‌نوشتند و از آرای نویسنده‌ی اصلی پشتیبانی و نظرات مخالف وی را رد می‌کردند شاید گهگاه در این میان کسی پیدا می‌شد و نقش داور و میانجی را در میان آرای متناقض به عهده می‌گرفت. به هر حال حاشیه‌نویسی در جهان اسلام و به ویژه عالم تشیع، وسیله‌ای برای بسط علم، گسترش فهم و اندیشه، ترویج آزادانه‌ی عقاید و بال گستردن بیشتر فرهنگ بود. بدین‌سان، کتابهای حاشیه‌دار از شکل اصلی خود بیرون آمد و اثر تازه و جداگانه‌ای شمرده شد. از این رو بود که حاشیه‌نویسی توسعه یافت و به سهم خود تا اندازه‌ی فراوانی در تکامل علم (به عام‌ترین و گسترده‌ترین معنی آن) در جهان اسلام و تشیع مؤثر افتاد. شمار حاشیه‌های سودمند و برخوردار از ارزش تاریخی، فراوان است. بخشی از معروف‌ترین آنها را مرحوم آقابزرگ تهرانی برشمرده است.
کتابنامه:
الذریعة، 231/6؛ فهرست کتابهای چاپی عربی، 271؛ فهرست کتابهای چاپی فارسی، 1706/2؛ فهرست نسخه‌های خطی کتابخانه‌ی مرکزی دانشگاه تهران، 35/15؛ فهرست کتابخانه‌ی سپهسالار، 137/4؛ فهرست کتابهای خطی کتابخانه‌ی ملک، 216/1؛ فهرست کتابخانه‌ی مجلس شورای ملی، 539/5؛ فهرست نسخ خطی کتابخانه‌ی ملی، 421/7؛ فهرست کتابخانه‌ی آستان قدس رضوی، 64/4.
منبع مقاله :
گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.